دیرگاهیست که مرا از شنیدن صدایت محروم ساخته ایی،زیبای من تا صدایت را نشنوم سخنی نخواهم گفت،تا با من از سخن نگویی زندگی را به سختی خواهم گذراند،زیبای من حرام باد بر او که صدایت را میشنود اما من نه،حرام باد بر آنان که تورا میبینند،محبتت را میکشند و حرام باد بر آنانی که کنارت هستند اما من از کوچکترین لطف تو نیز محرومم و دایم مورد رحمت بی مهری تو واقع میشوم...زیبای من لختی درنگ کن من تاب نمیآورم این نبودن را...رحمی بر منه بی پناه و مظلوم آر